صفحه اصلی

من یه فرشته ی آریایی شیطون هستم که می خواهم خاطراتم رو با دوستام شریک شم. من یه دختر پاییزیم.

یه روز خاص.
امروز صبح حدود ساعت 8 بيدار شدم …
تا ساعت 9:10 جلو آينه بودم!!!
واييييي ديرم شد.
به سرعت نور از خونه خارج شدم تا به سرويساي دانشگاه برسم.
ساعت 10 آز جانور داشتيم ..(امروز تشريح کرم خاکي داشتيم.)
با کلي ترس رفتم آزمايشگاه .
اولش واقعا چندش آور بود ولي بعد بهتر شد … با انگشتم لمسش کردم!!
بعد هم که تشريح کردم ولي حيف رودشو پاره کردم(هنوز باورم نميشه.)
در کل عاليييي بود.
ساعت 2 کلاس شيمي داشتيم … من که زياد گوش ندادم فکرم مشغول بود.
بعد کلاس با سارا رفتيم راني خوريم.

(سياه..سفيد)

بعد هم شکل هاي آز جانور رو تکميل کرديم .

ساعت 5:45 سوار سرويسا شديم .. يه دفعه (سياه …سفيد)
همش مياد جلوي چشمم .
خلاصه… با سارا رفتيم يکم گشت زديم بعد رفتيم هايدا خورديم.

واييي من که داشتم ديگه مي ترکيدم.
امروز يه روز خاص بود .
سياه …سفيد .

عاشقم من عاشقی بی قرارم کس نداند خبر از دل زارم.

(اولین پرچم ایران در زمان کوروش کبیر)
فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و موميايي به خاک سپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاک ايران را تشکيل دهد.

کوروش کبير

جهان در انتظار توست.

دل تنگم

امشب همه ي وجودم دلتنگ توست
بند بند وجودم مشتاق شنيدن صداي توست
چه بي رحمانه در اين اندوه بي پايان و در اين همه تاريکي من تنها گذاشتي!
کاش باور کني که هنوز قلبم به اميد برگشتن توست که…!
روز سفید
امروز يه روز سفيد بود .
صبح رفتم موزه وايييي امروز عجب جنين هايي ديدم.
خدايا شکرت که من رو سالم آفريدي.
امروز گرفتار مورچه ها شدم.
تو کلاس شيمي هم مثل هميشه هيچي ياد نگرفتيم از بس که دکتر(خ)خوب توضيح ميده …
بعد کلاس با سارا رفتيم بوفه فني ” بوفه خودمون بسته بود .
ايستک خورديم.
(فرشته ي آريايي امروز دختر خوبي بود) بعد کلاس يه مقدار درس خوندم بعد با سارا رفتيم پارک چيپس و پفک خورديم .. يکمم شيطوني کرديم فقط يکم.
بعد خسته ي خسته اومدم خونه ….اوووم گوجه سبز خوردم جای همتون خالی
امروز يه روز سفيد بود
شب بخیر
عشق من شب بخیر
شب امتحان رو یادت ؟؟؟؟

یادت اون شب به زور از خواب بیدارم کردی ؟؟؟همش زنگ میزدی؟

تقصیر خودت بود /

ولی نمره ی من از تو بیشتر شد.

نمی دونم الان خوابی یا نه؟؟؟

اما عزیز من مثل همیشه می گم دوست دارم … کاش….

لبخند !

همه ميگن فراموش کن اما مگه ميشه ؟؟ همه ازش ايراد ميگيرن اما من همه ي ايراد ها رو تو خودم میبینم.
شايد چون اون ها قلب شکسته ي من رو نميبينند .قلب شکسته رو هیچ کس نمیبینه.هر روز که میرم دانشگاه با یه لبخند زورکی میرم دلم نمی خواد کسی رو ناراحت کنم.
دلم نمي خواد وقتي ماماني خوبم چهرم رو نگاه ميکنه ناراحت شه.
به خاطر همين وقتي به چهره مهربونش نگاه ميکنم لبخند ميزنم.
خدايا نکنه اين لبخند دروغينم گناه باشه؟؟؟

.

خدایا اولین بار من خندیدم یا خندیدن رو تو یادم دادی؟

قلبم مال تو فقط تو

داره بارون میاد …

اما بر عکس همیشه ” هیچ احساسی ندارم/

شاید چون دیگه روحی در بدن ندارم/

شاید چون قلبم رو با خودش برد و پس نیاورد/

و این جوری شد که تمام احساسم شد مال اون/.

باور نمی کنم
نه امکان نداره دوست ندارم اين جوري باشه تازه اگه هم اين طور باشه نمي خوام قبول کنم . اگه خدا هم بهم بگه نه من ميگم آره .
هرچي تماس گرفتم… فقط براي يه الو شنيدن همين نه بيشتر .
امکان نداره. از ديروز که حالم گرفتس . آخه خدا مي خواستي کوچيکي من رو ثابت کني؟ من که قبول دارم کوچيک و ضعيفم ديگه اين کارا واسه چيه؟
دوباره به مرز جنون رسيدم ” چرا سهم من از عشق فقط ماتم بود؟؟؟
اشکال نداره عشق من خوش باش که خوشيت را مي خواهم.
بازم مثل هميشه ميگم که دلم واست تنگ شده.عشق من هر جا هستي اميدوارم خوشحال باشي.